محدثه عسل مامان و بابا

ا           دخترم قبل از اصلاح            دخترم بعد از اصلاح             امروز دختر گلمو بردم ارایشگاه به آرایشگر گفتم موهای عسلمو  مدل لیر کوتاه کن  کلی خندید اما وقتی که دید عسلی خیلی آرومه تسلیم خواسته من شد . ...

    م محدثه یه دوست پیدا کرده بود که داشت میرفت مشهد وقتی ما داشتیم می رفتیم  سوار شیم گیر داده  بود که دوستمم بیاد بعدم همش میپرسید دوستم هوش تجا رفت   وقتی که دختر گلم خیلی کوچولو بود و با هواپیما جایی میرفتیم همش بیقراری می کرد   و جیغ می زد اما ایندفعه که سوار شدیم دخترم اولش خیلی خوشحال بود اما بعدش  رنگش پرید و کلی بالا اورد.و منم خیلی نگران شدم اما خدارو شکر زود حالش خوب شد .ما رفتیم عروسی دایی محمد عکسا شو  بعدا میزارم چون حدیث جون هنوز ایمیلشون نکرده     ...

کاکائو -------ها ها ئو  قطار ------اتار صندلی ---تدلی پاشو----ناشو کشمش ---ششش پشی----شیشی بشین---- نشین یه شعرم می خونی به این صورت  تو لو  تولو  صورت هولو   چش سیاه   مامان خوب

       دختر گلم هروقت می خواست سلام کنه میگفت سا اما امروز وقتی از خواب بیدار شد و گفت سلام مامان وای  که چقدر من خوشحال شدم که عسلم کلماتشو کامل میگه قربون زبون شیرینت بشم عسلی ...